سوشیانت

از کسانی شویم که زندگانی را تازه می سازند ومردم را به سوی راستی وپارسایی رهنمایی می کنند

سوشیانت

از کسانی شویم که زندگانی را تازه می سازند ومردم را به سوی راستی وپارسایی رهنمایی می کنند

شاهنامه های پیش از شاهنامه فردوسی


پیرامون نام شاهنامه همواره نکته ای بوده است که کمتر بررسی شده است و آن وجود 5 دفتر بدین نام پیش از آغاز سرایش شاهنامه توسط فردوسی است.

در این جستار کوشیده شده است تا بیش از پیش این شاهنامه ها شناسایی بشوند.باشد که پسند آید.

1)شاهنامه مسعودی مروزی :
مسعودی مروزی از سرایندگان نیمه دوم سده سوم و سالهای نخست سده چهارم هجری قمری است که شوربختانه آگاهی چندانی پیرامون او وجود ندارد.او نخستین کسی است به سرودن روایتهای تاریخی و حماسی ایران دست یازید و شاهنامه منظومی پدید آورد.
شوربختانه از این شاهنامه تنها دو بیت نخستین و بیت پایانی آن باقی مانده است که نخستین بار در کتاب البدء و التاریخ اثر مطهر بن طاهر مقدسی در سال 355 قمری آورده شده است

دو بیت آغازین:
نخستین گیومرث آمد به شاهی
گرفتش به گیتی درون پیشگاهی
چو سی سال به گیتی پادشا بود
کی فرمانش به هر جایی روا بود

و بیت پایانی:
سپری شد نشان خسروانا
چو کام خویش راندند در جهانا

نکته شگفتی آور این است که این شاهنامه در بحر هزج شش تایی نا سالم یا بر وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن(وزن دوبیتی های بابا طاهر) سروده شده است.

ثعالبی در کتاب غرر اخبار ملوک فرس، به دو فراز از این شاهنامه اشاره داشته است:


1) "و زعم المسعودی فی مزدوجته بالفارسیة أن طهمورث بَنی قهندز مرو"

که اشاره به ساخت کهن دژ مرو توسط تهمورث دارد.

2) "و ذکر المسعودی المروزی فی مزدوجته الفارسیة انه قتله [ أی قتل البهمن الزال ] و لم یبق علی أحد من ذریته"

بهمن(پسر اسفندیار)؛ زال را کشت و هیچ کس را از خاندان او باقی نگذاشت.

خوش بختانه از شاهنامه مسعودی در منظومه کوش نامه؛ آگاهی دیگری نیز دیده میشود.ایرانشاه بن ابی الخیر هنگام یاد کردن از جنگهای ایرانیان در زمان فریدون با سپاهیان بجه و نوبی در آفریقا؛میگوید:

زمین بجه هر که او داندش
جهان دیده مازندران خواندش
چو خواهی که رزم سیاهان تمام
بدانی؛تو را ره نمایم به کام
ز مسعودی این داستان باز جوی
که او رنج دیده ست از این گفتگوی
بدان هر که این کارنامه نهاد
ز شاهان ایران سخن کرد یاد


2)شاهنامه ابولموید بلخی:

ابولموید بلخی که در سده چهارم و دوران سامانی زندگی میکرد؛ در بلخ زاده شده بود.شاهنامه ای را که او به نثر فراهم آورد شاهنامه بزرگ و شاهنامه مویدی نامیده اند.کهن ترین کتابی که از این شاهنامه نام برده تاریخ بلعمی میباشد.

این شاهنامه به نثری تحسین برانگیر و غیر قابل تقلید و دارای چنین گزارشهایی بوده است:
اخبار نریمان؛سام؛کی قباد؛افراسیاب؛لهراسف؛آغش وهادان؛کی شکن(به نقل از مجمل التواریخ)

ذبیح الله صفا (در کتاب تاریخ ادبیات ایران؛جلد نخست؛رویه 602 و 611 و 612) نوشته است:
شاهنامه ابولموید کتابی عظیم در شرح تاریخ و داستانهای قدیم بود و آن را شاهنامه بزرگ و شاهنامه مویدی هم میگفته اند.این کتاب بزرگ شامل بسیاری از روایات و احادیث ایرانیان راجع به پهلوانان و شاهان بود که اغلب آنها در شاهنامه ی فردوسی و سایر منظومه های حماسی متروک مانده و از آنها نامی نرفته یا به اختصار سخن گفته شده است. قدیمیترین ماخذی که در آن به شاهنامه ابولموید بلخی اشاره شده کتاب تاریخ بلعمی است و چون این کتاب مقارن سال 352 تالیف شده است؛پس شاهنامه بولموید و اجزای آن در نیمه اوایل قرن چهارم و ظاهراً در اوایل آن قرن نوشته شده بود.... ابوالموید بلخی دارای آثار منظوم و منثور بوده و او را باید یکی از شاعران و نویسندگان پر کار سامانی دانست.

3)شاهنامه ابو علی بلخی:

ابو علی محمد بن احمد بلخی؛شاهنامه خود را بر پایه نوشتارهای این پژوهندگان سرایید:
روزبه دادویه(این مقفع)مجمد بن جهم برمکی(هشام بن قاسم)؛بهرام بن مردانشاه(موبد شهر شاپور) بهرام بن مهران اسفهانی؛بهرام مجوسی.

ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه پیرامون آغاز این شاهنامه گفته است که ابوعلی بلخی پس از سنجش و کنار هم گذاشتن نسخه ها و نوشتارهای فراوان؛به نوشتن آن اقدام کرده است(بنگرید به رویه 38 و 39 کتاب دیباچه شاهنامه/امید عطایی فرد)

4)شاهنامه ابو منصوری:

شوربختانه از این نوشتار تنها پیش گفتاری بر جای مانده است که البته برخی آن را دیباچه پنداشته اند.

گزارشگران این شاهنامه عبارتند از:

1)ماخ/پیر خراسانی از هری(هرات)
2)یزدان داد پسر شاپور/از سیستان
3)ماهوی خورشید پسر بهرام/از نیشابور
4)شادان پسر برزین/از توس

بر اساس شوندهای زیر پیش گفتار منسوب به شاهنامه ابومنصوری تنها گزارشی بر این شاهنامه است نه دیباچه ی آن:

آ)چهار گزارشگر شاهنامه ابومنصوری؛همگی زرتشتی و دارای زبان ها و دفتر های پهلوی بودند.فردوسی آنان را موبد و پهلوانی ساخن خوانده است. با در آمیختن دفتر ها و گزارش ها؛شاهنامه ابومنصوری پدید آمد.

پ)معمولاً منظومه های پارسی از دفترهای پهلوی به شعر در می آمد و نه از نثر فارسی؛مانند منظومه ویس و رامین

پ3)نویسنده ی دیباچه منسوب به ابومنصوری؛ابومنصور المعمری نیست زیرا از او به گونه سوم شخص یاد میکند.برای نمونه هنگام بر شمردن نسب نامه و یا زمانیکه از زبان عبدالرزاق میگوید:
پس دستور خویش ابومنصور ابولمعری را بفرمود....چاکر او ابومنصور المعمری به فرمان او نامه کرد...

ت)شاهنامه های کهن دارای دیباچه ای رسمی بودند که با ستایش خدا؛خرد آفرینش؛پیامبر ایرانی و شاه؛آغاز و دنبال میگشت اما پیش گفتار موسوم به ابو منصوری دارای چنین آیین و قاعده ای نیست و بیشتر به گزارش و تفسیری از سوی یک نویسنده ناشناس شباهت دارد.


5)گشتاسب نامه دقیقی:

ابو منصور محمد ین احمد دقیقیمعصر منصور بن نوح سامانی و نوح بن منصور بود که در سال 368 کشته شده است.دقیقی به فرمان نوح بن منصور ؛به نظم در آوردن شاهنامه ابومنصوری را آغاز کرد.

از او هزار بیت در گزارش پادشاهی گشتاسب و نمایان شدن اشو زرتشت در بحر تقراب 8 رکنی ناسالم سروده شده است.

گشتاسب نامه او با بزرگواری فردوسی دز شاهنامه کنونی جای گرفته است.

این گشتاسب نامه با ابیات زیر آغاز میشود:

چو گشتاسب را داد لهراسب تخت
فرود آمد از تخت و بربست تخت
به بلخ گزین شد بر آن نوبهار
که یزدان پرستان بدان روزگار
مر آن جای را داشتندی چنان
چو مر مکه را تازیان این زمان

که فردوسی با این بیت؛سروده دقیقی را دنبال میکند:

کنون رزم ارجاسب را نو کنیم
به طبع روان باغ بی خو کنیم

پس از این شاهنامه ها بود که فردوسی با سود جستن از شاهنامه ابومنصوری و همه گزارشهای نوشتاری و شفاهی آن زمان دست به سرون شاهکاری زد که بعد ها شاهنامه نام گرفت.
باشد که فردوسی و شاهکار او را پاس بداریم.

بن مایه ها:
1)کتاب دیباچه شاهنامه/ویرایش و گزارش:امید عطایی فرد/انتشارات آشیانه کتاب
2)فرهنگ دهخدا
3)مقاله شاهنامه و شاهنامه سرایان/ابراهیم صفایی
نویسنده : یزدان صفایی

http://ahouramazda.persianblog.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد