سوشیانت

از کسانی شویم که زندگانی را تازه می سازند ومردم را به سوی راستی وپارسایی رهنمایی می کنند

سوشیانت

از کسانی شویم که زندگانی را تازه می سازند ومردم را به سوی راستی وپارسایی رهنمایی می کنند

جشن سده

اسطوره‌هایی جشن سده را به پیدایش آتش پیوند داده است و فردوسی، هوشنگ شاه را خالق جشن سده می داند و در این زمینه می‌گوید:
یکی روز شاه جهان سوی کوه             گذر کرد با چند کس همگروه
 پدید آمد از دور چیزی دراز                 سیه رنگ و تیره‌تن و تیزتاز
 دوچشم از بر سر چو دو چشمه خون     ز دود دهانش جهان تیره‌گون
 نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ        گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
 به زور کیانی رهانید دست                  جهانسوز مار از جهانجوی جست 
برآمد به سنگ گران سنگ خرد            همان و همین سنگ بشکست گرد
 فروغی پدید آمد از هر دو سنگ           دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
 نشد مار کشته ولیکن ز راز                 ازین طبع سنگ آتش آمد فراز 
جهاندار پیش جهان آفرین                    نیایش همی کرد و خواند آفرین
 که او را فروغی چنین هدیه داد            همین آتش آنگاه قبله نهاد
 بگفتا فروغیست این ایزدی                  پرستید باید اگر بخردی
 شب آمد برافروخت آتش چو کوه           همان شاه در گرد او با گروه
 یکی جشن کرد آن شب و باده خورد       سده نام آن جشن فرخنده کرد
 ز هوشنگ ماند این سده یادگار             بسی باد چون او دگر شهریار
 کز آباد کردن جهان شاد کرد                 جهانی به نیکی ازو یاد کرد 

ازجشن سده در عهد ساسانیان هیچ گونه آگاهی نداریم اما بی گمان پیش از اسلام این جشن همراه با مراسمی پرشکوه بوده است .  جشن «سَـدَه» بزرگ‌ ترین جشن‌ آتش و یکی از کهن‌ترین آیین‌های شناخته شده در ایران باستان است. در این جشن در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه، همه مردمانِ سرزمین‌های ایرانی بر بلندای کوه‌ها و بام خانه‌ها، آتش‌ برمی‌افروختند. زرتشتیان کنونی در کنار شعله‌های آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانه‌های گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما و نور را می‌کنند و امید پیروزی نور بر ظلمت را در دل تازه می کنند. همچنین در برخی نواحی، به جشن‌خوانی، بازی‌ها و نمایش‌های دسته‌جمعی نیز می‌پردازند.

به نوشته مورخانی همچون بیرونی، بیهقی، گردیزی جشن سده یکی از سه جشن بزرگ ایرانیان است که در دوران اسلامی، تا اواخر دوران خوارزمشاهیان و حمله مغول دوام آورد و هم سلاطین و امیران و هم مردم عادی این جشن را به‌پا می‌داشتند. مشهورترین و بزرگترین جشن سده در زمان مردآویج در سال 323 هجری در اصفهان برگزار شده است و چنان‌که در تاریخ بیهقی آمده است جشن سده دیگری که به یاد مردم مانده، جشنی است که در زمان سلطان مسعود غزنوی در سال 430 هجری برگزار شد.

بیشتر محققان نام سده را گرفته شده از 100 می‌دانند و معتقدند این عدد یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته‌اند، هرگاه روزها و شب‌ها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد 100 به دست می‌آید و برخی گفته‌اند، علت این است که در این روز که مصادف با دهم بهمن‌ ماه است،‌ زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست 100 تن شدند و یکی از خود را به پادشاهی رساندند، عده‌ای نیز بر این باورند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به 100 رسیدند و برخی نیز گفته‌اند که در این روز شمار فرزندان آدم ابوالبشر به 100 رسید.

البته دلایل دیگری هم مشابه آنچه بیان شد، برای چشن سده گفته شده است. دهم بهمن ماه، یکی از دو هنگامِ سال است که در عرض‌های بالایی ایران‌زمین، طول تاریکی کامل آسمان ۱۲ ساعت تمام است. در ضمن  می‌دانیم ارتباط واژه "سده" با عدد "سد/ صد" هنوز به اثبات نرسیده است. عدد "سد" به شکل "صد" معرب شده‌، در حالیکه واژه "سده" به شکل "سَذق" معرب گشته ‌است. اما در زبان اوستایی واژه "سَـد" به گونه جالبی هم به معنای "فرو رفتن/ غروب کردن"و هم به معنای متضاد آن یعنی "بر آمدن/ طلوع کردن"آمده است. همچنین واژه "سَـذِه"در اوستا، هم به معنای طلوع کردن و هم به معنای غروب کردن آمده است. عده ای مقصود از مار در شعر فردوسی، آتشفشانی است که در یسنا به نام آژی سرخ و در مینوی خرد به  نام پتیاره مار نام برده شده است وعده ای طلوع و غروب همزمان دو ستاره پرنور و درخشان آسمان به نام‌های "سماک رامح" و "نسر واقع" در شمال شرقی و شمال‌غربی آسمان ایران زمین می دانند و همه این ها بعلت این است که معتقدند سده در شاهنامه های قدیمی اینطور نیامده است.

هر چه دلیل سده باشد شب بلند سال را باید با خوشی و شادمانی و مهربانی با هم بود و کینه ها را بدور ریختن با گرمای آتش به صبح امید پیوند داد.

عمق بخارایی درباره سده به امید بهار جشن گرفتن می فرماید:
سده دلیل بهار است و روزگار نشاط   
نشاط کن که جهان پر گل است و پر سوسن
بخواه جام و برافروز آذر بُرزین   
که پر شمامه ی کافور شد کُه و برزن

خاقانی شروان هم شعر زیبایی در مورد سده سروده است و با می عارفانه خویش همه به شعر خوانی وپایکوبی وطی این شب بلند سال به شادی می کند:
شب سده است بیار ای چراغ رود نواز      
از آتش می، غم بسوز و چنگ نواز
به جام خویش مر این رام ِخویش را می ده   
 به کام خویش مر این زار خویش را بنواز
طریق راحت گشای و راه رنج به بند       
عنان هجر فرو گیر و اسب وصل بتاز
چون شعر خوانی در وصف این شب سده خوان   
چو عشق بازی در مدح شاه دنیا باز

سده برای عنصری آندر مطوب است که می فرماید:
گر از فصل زمستان است بهمن
چرا امشب جهان چون لاله زار است

عثمانی مختاری نیزرخ یار را در سده باستانی می بیند در این مورد سروده است:
شب های سیه زلف مغان وش داری   
در جام طرب باده ی دلکش داری
تو خود همه ساله سده ی خوش داری   
تـا زلف چلیپا، رخ آتش داری

سده خجسته باد.