سوشیانت

از کسانی شویم که زندگانی را تازه می سازند ومردم را به سوی راستی وپارسایی رهنمایی می کنند

سوشیانت

از کسانی شویم که زندگانی را تازه می سازند ومردم را به سوی راستی وپارسایی رهنمایی می کنند

زرتشت و نقش او در زندگی مردم، دیروز و امروز و فردا

جهان‌بینی زرتشتی برای آرامش و آشتی در جهان

زرتشت و نقش او در زندگی مردم، دیروز و امروز و فردا

از: موبد کامران جمشیدی

 

هنگامی که اشو زرتشت پیام خود را آشکار کرد، به جهانیان آموخت که زندگی براستی چیست و چه داد[1] و هنجارهایی آفرینش را پایه گذاشته و به پیش می‌برند. او از اَشا[2] گفت، از وُهومَن[3]، از خْـشَتـْرا[4]، از سپِـنْتا آرْمَیتی[5] و از هُئوْرْوَتات اَمِرِتات[6]. از راستی گفت در جای[7] قانونمندی جهانی، از اندیشه‌ی نیک گفت در جای ابزارِ شناخت و به کارگرفتن راستی و از کردار نیک در جای پیامد آن، از آرامش در جای میوه‌ی اندیشه و گفتار و کردار نیک. آرامشی که پایه‌گذار پیشرفت و والایی و فراروی است. آرامشی که برآمده از سامان و هنجاری[8] است که در تعادل و میانه‌روی شکل گرفته و در آن معنا می‌یابد، همان آرامشی که شوربختانه در دنیای امروز کمتر با آن روبرو هستیم و راه پیشرفت و خوشبختی و شادی باشندگان این دهکده‌ی جهانی را با سختی‌ها و پیچیدگی‌هایی روبرو کرده است. سده‌هاست که این پیام زندگی‌ساز و جهان‌آباد کن از یاد جهانیان رفته است و جای آن را یا آن باورها و جهان‌بینی هایی گرفته‌اند که یا بر موج پندارها و خرافه ها سوارند تا انسانِ نیازمند را با ترس‌ها و تردیدها پر نموده اند. باورهایی که سردمداران آنها را هر چه بیشتر از دارایی های دنیوی بهره‌مند ساخته و یا آن باورهایی که بر پایۀ خداوندگاری بی‌چون‌وچرای انسان بر زمین و دریا و هوا پایه گرفته‌اند و با بهره‌برداری کام‌جویانه‌ی خود از داده‌های اهورایی در طبیعت آینده‌ی مادرِ زمین را در روند نابودی روزافزون قرار داده‌اند. اینگونه باورها، که میتوان آنها را الگوهای غربی نامید، با افزایش بی‌رویه‌ و روزافزون ساخت و بهره وری، هم آخشیج ها[9] را می‌آزارند و هم در آن انسان‌هایی که از این شیوه‌ی زندگی دورند اما گواه این ناهمسانی گسترده در شیوه و چگونگی زندگی هستند، ایجاد خشم و کینه کرده و واکنش‌های خشم‌آمیز آنان را سبب می‌شوند. همین‌ها هستند که از راه جنگ و یا تروریسم کور و بیدادگر انسان‌های بیگناه دیگر نیز را به کام می‌کشند.

راه چاره چیست؟ اگر از من بپرسید رفتن از همان راه نخست، یعنی همان پیام پاک زرتشت که زندگی را از پایه، راست و درست و سازنده و شاد و پاک و آرام می‌خواهد. در این جهان‌بینی، جهان هستی را سامانی است و پاره های آن با یکدیگر پیوندی دارند که حساب شده است و زیاده‌روی در آن جایی ندارد. همه چیز و همه کس نیز در آن جایگاه شایسته خود را دارد. از جابجایی الکترون در اتم گرفته تا گردش  اختران رونده به دور خورشید، همه چیز پیرو سامانی است سنجیده. سپهر[10] نیز چرخه‌ی خود را دارد و تراز[11] در آن برقرار است. تنها انسان است که این سامان را برهم می زند و می‌تواند همۀ هستی را به ویرانی بکشاند. البته انسان توانایی دارد تا بجای ویرانگری در راستای همین هنجار به دگرگونی‌های مثبت و سازنده دست بزند. او می‌تواند بجای بریدن بی‌رویه‌ی درختان جنگلی و بیابان زایی، بیابان‌ها و کویرهای موجود را جنگلکاری نماید. یا بجای کشتار و براندازی نسل جانوران جلوی از بین‌رفتن آنها را بگیرد.

انسان می‌تواند از جهان هستی به سود خود (ولی نه بزیان هستی و هستیوران) بهره‌برداری کند. ستایشی که از زیست بوم[12] در دین زرتشت می‌شود ریشه در دیدگاه اشایی آن دارد. انسان، از دیدگاه نیروی اندیشه گری، از دیگر هستیوران روی زمین پیشتر است، اگر از هوش و خردی که مایۀ این برتری است، درست در راستای هنجار هستی بهره ببرد. انسان چون هوشمند است و خرد دارد پاسخگو است. او باید خویشکارانه[13] با همه پدیده‌های جهان هستی برخورد کند. برخورد او باید سازنده باشد و سازندگی هماهنگی با اشاست.

سپنتا آرمیتی یا آرامش افزاینده یکی دیگر از پایه‌های فلسفه‌ی دین زرتشت است. انسان‌ها پس از برگزیدن اندیشه نیک و هماهنگی با زیست بوم و همراهی با سامان هستی برپایه‌ی کردارهای نیک به آرامش می‌رسند. این آرامش باید همگانی باشد. بیسوادی ونادانی، ناداری، جنگ و تروریسم برهم‌زننده‌ی این آرامش‌اند.

آرامش و رفاهی که امروز در جهان و بویژه در غرب به چشم می‌خورد، آرامش پیش از توفان است. از هم‌اکنون زیست بوم واکنش‌های خود را آغاز کرده است. انباشت گره های روانی[14] در میان بیشتر مردم جهان به همراه سرکشی های زیست‌بومی، سرکشی‌های انسانی را نیز به همراه خواهد آورد. این آرامش موجود در غرب، با تروریسم و جنگ اگر از بین نرود با سیل و توفان از میان خواهد رفت.

پخش دادگرانۀ توانایی ها و کمک به رشد فرهنگی هازمان های[15] پس مانده، به همراه دگرگونی در شیوه‌ی ساخت و پرهیز از گُسارِش[16] بی‌رویه در غرب و همچنین پاسداشت زیست بوم می‌تواند از بروز رویدادهای ناگوار جلوگیری نماید. تنها با رشد هماهنگ کدیوری[17] و بازرگانی در سطح جهان و کاستن از رشد بی‌رویه توده ها و گزینش یک دیدگاه و باور هماهنگ با نیازهای انسان امروز و فردا می‌توان از بروز این رویدادها پیشگیری کرد. دات گذاری بر روی کاغذ و برگزاری سمینارهای رنگارنگ جهانی، نمی‌تواند تا هنگامی‌که در نگرش و باور انسان‌ها دگرگونی بنیادین ایجاد نشده باشد، گره‌گشا باشد. اگر “اشا”، “خشترا” (کردار نیک) و رسیدن به آرمیتی (آرامش) در باور مردم جای گرفت، هر باورمندی پلیس خود می‌شود تا این دادها زیر پا گذاشته نشود.

اگر مردم آلودن زیست بوم، کشتار و آزار جانوران و ستم از هر گونه را گناه و نادرست دانستند و دست زدن به اینگونه کردارها، برای آنها ناآرامی وجدان را در پی داشته باشد، خود بخود از دست زدن به آنها پرهیز می‌کنند.

براستی جهان‌بینی زرتشت نخستین جهان‌بینی یگانه‌شناس جهان است که:

1-   بر پایه‌ی نگرش دانشورانه و خردمندانه استوار است و هیچ دانشمندی نمی‌تواند بر آن خرده بگیرد.

2-   در نگرش به زیست بوم و پاسداشت آن، پیشگام همه نگرشهایی از این دست است. همۀ سازمانها و گروه‌هایی که با فرنام “سبزها”، “آشتی سبز” و در سدۀ بیستم ترسایی پا به میدان گذاشته اند ناخودآگاه، پیرو اندیشه‌ی اشایی زرتشت در پهنۀ نگرش به زیست بوم هستند.

3-   سازمان مردم ها[18] و کوشش برای برپایی آشتی جهانی و کمک‌رسانی در پهنۀ بهداشت و خوراک رسانیِ[19] جهانی در راستای “آرمیتی” است.

4-   از دیدگاه کشورآرایی و شیوه‌ی اداره‌ی هازمان، دین زرتشت نه به زورگویی (دیکتاتوری) باور دارد و نه به بی سامانی یا هرج‌و‌مرج. آزاده گرایی ترازمند[20]، آرمان هازمانی زرتشتیان است.

5-   دیدگاه کدیوری زرتشت نه بر برتری سرمایه استوار است (کاپیتالیستی) و نه بر پندارِ برابری همگان از هر دیدگاه (کمونیستی). دادِ توده ای برپایه‌ی فراهم‌آوری توانمندی  رشد و پیشرفت فرد و گروه، از ویژگی‌های این دیدگاه است.

 

همه‌ی اینها که برشمردیم از پایه‌هایی هستند که می‌توانند یک هازمان جهانی سالم و راست و درست را بسازند. و اگر هم گمان کنیم که چنین چیزی در جهان امروز بیشتر به یک امید و آرزو شبیه است تا به یک حقیقت بیاد بیاوریم که ما در سرزمین خودمان نمونه‌ی یک شهریگری سامان مند، بزرگ، سالم و آرام را در اندازه های نیمه ‌جهانی داشته‌ایم؛ سامان بوجود آمده بوسیله‌ی کورش کبیر هخامنشی را، سامان خوب و سازنده و آرامش‌بخشی را که بر پایه‌ی آموزش‌های زرتشت و جهان‌بینی او پدید‌ آمده بود. سامانی که به مثابه‌ی “کردار نیکی” بود در پیروی از گفتار نیک اشو زرتشت. و شاید با جسارت بتوان گفت که آن سامان خوب نیمه جهانی نخستین و واپسین سامانی بود که انسانِ پاگذاشته به دوره‌ی کشاورزی و شهرنشینی از خود بنیان گذاشته است. انسانی که امروزه در دهه‌های آغازین دوره‌ی ساختاری[21]  و در آستانه‌ی دوره‌ی فراساختاری خود می‌باشد. انسانی که همانگونه که آمد آنچنان رفتاری با خود و جهان کرده است که امروز با دنیایی از دشواری ها و پیچیدگی‌های تنی و روانی، مادی و مینوی روبرو می‌باشد. راه برون رفت از این بغرنج ها نیز، بیرون رفتن از دنیای ذهنی، روانی، فرهنگیِ پندارگرایی ناب و ماده‌گرایی ناب و ویرانی خود و زمین و زمان است.

به اشا و راستی رو بیاوریم تا با بهره‌گیری از اندیشه‌نیک و برپایی سامان خودخواسته و برگزیدنی به آرامش برسیم. هر نامی هم می‌خواهیم بر آن بگذاریم هیچ فرقی نمی‌کند. بی‌تردید هنگامی که اشو زرتشت پیام خود را آشکار کرد نمی‌خواست که همه نام زرتشتی بر خود بگذارند. بلکه هر آنکس که روانِ‌پیام را دریافت و بر آن کنش داشت خودبخود یک رهرو راه او به شمار می‌آید.

ما زرتشتیان نیز بنا بر آنچه که آموخته‌ایم و در نیایش‌های روزانه‌ی خود و در اوستای کشتی بستن تکرار می‌کنیم با همه‌ی انسان‌های نیک جهان در کردن کارهای خود و دوری از کارهای بد همگام خواهیم بود.

هَما زور بیم، هَما زورِ هَما اَشو بیم، هَما زورِ ویشْ کِرفِه بیم، هم‌کِرفِه‌ی کِرفِه‌کاران بیم، دور از وَناه و وَناه‌کاران بیم، هم‌کرفه‌ی بَستِه‌کُشْـتیان و نیکان و وَهانِ هَفتْ کِشورْ زَمین بیم. به خُشنودی تو، ای دادارِ اورمَزد. اَتَـه جَمـیاتْ یَـتَه آفْرینامی. (چنان باشد که ما آرزو داریم.)



[1] داد یا دات = قانون

[2] Asha

 Vohuman [3]

[4] Khshathrâ

[5] Spentâ Ârmaiti

[6] Haurvatât Ameretât

[7] به عنوان

[8] نظم

[9] طبیعت

[10] طبیعت

[11] تعادل - هماهنگی

[12] زیست بوم = محیط زیست

[13] مسئولانه

[14] عقده ها

[15] جوامع

[16] مصرف

[17] اقتصادی

[18] ملل

[19] تغذیه

[20] دموکراسی منعادل

[21] صنعتی