دیگر از بنای معظم و کم نظیر باستانی فیروزآباد که بصورت ویرانهای درآمده، کاخ بزرگی است
در سوی باختری شهر کنونی و آنطرف رودخانه. فضای زیربنا 55×104 متر میباشد، و اردشیر پس از گشودن تمام نواحی پارس و کرمان و شکست شاهان محلی این نقاط، دستور داد تا در فیروزآباد علاوه بر تجدید بنای شهر، آتشکده و کاخی باشکوه بسازند و آنرا «ایران را شکوه افزاید» نام گذارد.
کاخ فیروزآباد نخستین بنای طاق و گنبددار عهد ساسانی است که با یک اسلوب معماری اصیل ملی با سنگهای نیمه تراش میخکی ساخته شده، و طاق و گنبد هم از سنگ و سبک آن هم ایرانی میباشد. ستونهای چهارگوش و نیمه ستون همه از سنگ میخکی در این ساختمان بکار رفته، و این نوع ستون سازی در بناهای اشکانی نیز دیده شده است. درون بنا و روی سنگها را با گچبریهای عالی که ویژه معماری عهد ساسانی است مزین گردیده، و بالای طاقچهها و درگاهها گیلوئیهائی است به سبک گیلوئیهای بالای درگاهها در تخت جمشید.
کاخ و آتشکده فیروزآباد با آنکه در آغاز شاهنشاهی این دودمان ساخته شده، از بهترین ساختمانهای عهد ساسانی و طرح و نقشه و هنر آن کاملاً ایرانی و ملی است. قسمتی از این بنا که طاقهای سنگی گنبدی آن بجا مانده شامل بسیاری از نکات و اصول جالب معماری است که دورههای بعد در سایر ساختمانهای ساسانی از آن تقلید شده، و چون اساس بنا از سنگهای میخکی و بعلاوه تالارها و راهروها و ایوانها و اطاقهای زیادی دارد، بر کاخ سروستان که طاق گنبدی آن با آجر ساخته شده و تالارها و اطاقهایش محدودتر میباشد، برتری دارد.
نویسندة تاریخ صنایع ایران «کریستی ویلسن» درباره این سبک بدیع معماری ساسانی و طاق آجری و سنگی بحث محققانهای دارد که قسمتی از آن بر این مفاد است: «معمولیترین شکل طاق زمان ساسانی طاقهای نیم دایرهای میباشد که اغلب اوقات از ستونهای خود عقبتر زده شده است. طاقهای شلجمی شکل را در قسمت بالا با گچ پر مینمودند تا اینکه شکل نیم دایره بخود گیرد. اگرچه طاقهای نوک تیز در زمان ساسانیان دیده میشود، ولی باستانشناسان معتقدند که این شکل طاق در زمانهای بعد بیشتر مرسوم و متداول گردیده است. ستون در ساختمانهای ساسانی بکار برده میشد، ولی زیاد معمول نبود، مگر اینکه ستونها را از چوب میساختند که اثری از آنها باقی نمانده است. یک قسم ستون بزرگ که از آجر و سنگ و گچ ساخته میشد، مورد استعمال زیاد داشت. ستونهای متصل بدیوار را جهت تزئین میساختند، مانند ستونهای سر در طاق کسری در تیسفون، و ستونهای عقب غار طاق بستان. دیوارهای ضخیم که یا از سنگ نتراشیده و یا از پاره آجر و گچ ساخته شده، مخصوص این زمان و متداول بوده است. اگرچه اینگونه ساختمان خیلی ظریف نیست، ولی نتایج نیکو از آن میبردهاند. قصرها و عمارات را در داخل و خارج با گچبریهای قشنگ تزئین مینمودند، و اگر لطافت نداشت قوی و محکم بنظر میآمد».
دیوارهای بیرون کاخ، پنجره نداشته، شبیه دیوار دژ ساخته میشده، اما دارای ستونهای چسبیده بدیوار و طاق بوده است. در جهت جنوبی بیرون از کاخ، غدیر آب زلالی است بنام خنپ یا قمپ آتشکده که آب از همانجا جوشیده، جاری میگردد. خاورشناسروسی استاد و. بارتلد نویسنده جغرافیای تاریخی ایران بنا بگفته اصطخری مینویسد: دم دروازه شهر در کنار استخر آب، پرستشگاه آتشپرستان بنام «بارین» برپا بوده، نبشتهای بخط پهلوی داشت، بر روی آن نوشته بودند که برای ساختمان این پرستشگاه سی هزار دینار زر خرج شده است.
ماندههای این کاخ مینمایاند که هنگام آبادانی تا چه اندازه با شکوه و عظیم بوده است، و اینک که از ایوان بزرگ مدائن و بناهای فراوان دیگر ساسانیان قسمتهای مهمی برپا نمانده، نگاهداری ماندههای این کاخ و بنای سروستان و شاپور کازرون و ترمیم آنها، بر هر فرد ایرانی واجب و از جمله فرائض ملی بشمار میرود.
سنگ نگاره تنگاب فیروزآباد :
در تنگاب فیروزآباد پانزده کیلومتر مانده به فیروزآباد دست راست، آن سوی رودخانه در کمر کوه نقشی از مراسم تاجگذاری اردشیر بنیانگذار سلسله ساسانی بجا مانده است. درین نقش مظهر میترا تاج شاهنشاهی را باردشیر میدهد. پشت سر شاه کودکی که شاید ولیعهد (شاپور اول) بوده و پس از آن سه نفر از وزرا و امرای کشور دیده میشوند، که بحال احترام ایستادهاند. بین شاه و مظهر میترا نبشتهای پهلوی وجود داشته که اینک بسیاری از حروف آن ریخته و ضایع شده و تقریباً دیگر خوانا نیست. کمی دورتر در بیرون این متن بسوی جنوب نبشته دیگری است، در 7 سطر بخط درشت پهلوی که شرح مفصل و ترجمه آن ضمن همین نوشته بیان خواهد شد. اندازه این سنگ نگاره 2×3 متر است.
مظهر خدا و اردشیر درین حجاری مانند سنگ نگاره مراسم تاجگذاری اردشیر در نقش رجب، نمودار شده، تاج شاه گومانند و دستش را بحال احترام بلند کرده است. کمی دورتر از مجلس تاجگذاری شخص کوتاه اندامی که شاید ولیعهد بوده و پس از آن سه نفر دیگر نقش شده. حلقه بین شاه و مظهر خدا و روبان آن تا پائین امتداد دارد. درازا و پهنای سنگ نگاره 3×5 متر و جلوی نقش صفهای بعرض یک متر، سه نفر پشت سر شاه نیز دستهای خود را بحال احترام بلند کردهاند. بلندی نقش از کف رودخانه چهار متر است و بدشواری میتوان از آن بالا رفت. برجستگی نقش زیاد و مخصوصاً نقش شاه و مظهر اهورامزدا، از سایرین برجستهتر است.
اشخاصی که مایل باشند نقش و کتیبه را ببینند باید از درخت نارون روبروی پایه پل سنگی ویران شده صد متری بالاتر روند و از آنجا از رودخانه که لیز است و بسختی میتوان با کفش از آن عبور نمود، بگذرند آنهم در ماههای تابستان و پائیز که سطح آب رودخانه پائین میآید.
در حدود ده کیلومتر بالاتر از این نقش بطرف فیروزآباد، نقش دیگری در کمر کوه و آنطرف رودخانه در صحنه وسیعتری نمایان است که حالات جنگ تن به تن را مینمایاند. اشخاص در این نقش شش نفرند: یکی اردشیر با هم پیکار خود – شاید اردوان پنجم – که ویرا از پا درآورده، دومی شاپور است که او نیز بر یکی از سرداران غلبه یافته است، سومی دو نفر سپاهی است که یکی دیگری را از روی اسب بلند کرده است. برجستگی این نقش مانند نقش مراسم تاجگذاری چندان زیاد نبوده، ولی دقائق و نکات و رموز هنری در آن کاملاً دیده میشود، و از نظر حجار محو نشده و بخوبی از عهدة نمایاندن صحنه برآمده است. برای دیدن این دو مجلس حجاری و نبشته پهلوی باید از رودخانه بدشواری گذشت و به آنطرف رفت، ولی هنگام زمستان و اوائل بهار که رودخانه آب بیشتری دارد گاهی رفتن به آنسوی ممکن نیست.
سنگ نبشته پهلوی تنگاب فیروزآباد :
نزدیک فیروزآباد تنگی است که در حدود 30 کیلومتر درازا دارد و راه آمد و رفت اتومبیل و ایلات و کاروانهایی که بین شیراز و فیروزآباد رفت و آمد مینمایند، میباشد. درین تنگ رودخانة پر آبی بین درختان سبز و مصفای بادام و پستههای کوهی و گلهای خرزهره روان است. در اواخر تنگ و پانزده کیلومتر مانده به فیروزآباد در کوه جنوبی بطوریکه گفته شد مراسم تاجگذاری اردشیر ساسانی حجاری گردیده که در این مجالس حجاری بین شاه و مظهر مهر (میترا) آثار یک نوشته پهلوی که بسیاری از حروف آن محو و ریخته شده است، دیده میشود. کمی دورتر در خارج این متن بطرف جنوب نوشتهایست در 7 سطر بخط درشت پهلوی باندازه 50×80 سانتیمتر که نخستین بار در سال 1924 میلادی دانشمند فقید پرفسور هرتسفلد آنرا پیدا نمود. چون این سنگ نبشته در بالای پایههای یک پل سنگی ویران شده، قرار گرفته، وی تصور کرده که شاید مربوط بساختمان پل و متعلق بزمان ابرسام فرماندار بزرگ (وزرگفرمازار) زمان اردشیر باشد. دکتر گیرشمن نیز چندی بعد که کتیبه را مورد بررسی قرار داده ترجمهای قریب بگفتههای هرتسفلد از آن نموده، ولی پژوهشهای کامل را پرفسور هنینگ استاد فقید زبان پهلوی دانشگاه لندن، در بهار سال 1329 نمود و بموجب نوشتة او در مجله آسیائی لندن، سنگ نبشته نامبرده متعلق به قرن پنجم میلادی یعنی زمان مهرنارسه فرماندار بزرگ و صدراعظم سه تن از پادشاهان ساسانی (یزدگرد اول - بهرام گور– یزدگرد دوم) سازندة پل میباشد. مفاد ترجمه کتیبه چنین است: «این پل بدستور مهرنارسه وزرگ فرمازار برای شادی روح او بخرج خودش ساخته شد. هر کس ازین راه عبور کند برای مهرنارسه و پسرانش بخاطر ساختن این پل درود فرستد. با کمک و لطف خداوند نادرستی و فریب در آنجا نخواهد بود».
مهرنارسه پسر وزرگ که سازندة پل تنگاب میباشد، یکی از نخست وزیران متنفذ و دانشمند زمان ساسانی و تاریخ ایران است. لقب هزار بندک داشته و نسبش به خانواده سپندیاد یکی از هفت خاندان ممتاز اشکانی میرسیده، صدارت سه پادشاه را عهدهدار بوده است. در خارج از ایران بزرگترین دشمن نصرانیت و مورد کینه و ترس عیسویها، و در داخل کشور بعنوان یک مرد نیکوکار بزرگ ستوده شده است. وی لقب هزار بندک که یکی از القاب بزرگ زمان ساسانیها بوده، داشته.
مهرنارسه آتشگاه بزرگی بنام مهرنرسیان بساخت و در نزدیکی زادگاه خود ابروان نزدیک اردشیر خوره، چهار ده با چهار آتشکده برای خود و سه فرزندش زروانداذان، ماهگشنسپان، کارداران بساخت. این سه فرزند سه مقام بزرگ کشوری و مذهبی و لشکری را در دربار ساسانی داشتهاند زروانداذان هیربذ که بعد از موبدان موبد برترین مقام روحانی بشمار میآمده – ماهگشنسپ واستریوشان سالار یعنی وزیر مالیات ارضی و «کارداران» ارتشتاران (سپهسالار بزرگ) بوده است.
فیروزآباد- قسمتی از پیروزی اردشیر اول- قرن سوم میلادی
این شخصیت بزرگ تاریخ ساسانی نامه مهم و مستدل و مفصلی در رد دین عیسویت به نجبا و بزرگان و روحانیان ارمنستان نوشته که نیم قرن پس از او لازارفرپی عین آن اعلامیه را ضبط نموده است. مهرنارسه در این اعلامیه تاریخی، خود را وزرگ فرمازار ایران و غیرایران خوانده است. همانطوریکه شاهان ساسانی از شاپور اول ببعد پس از جنگ با رومیها و گرفتن قسمتی از ایالات آسیای غربی، خود را شاهنشاه کشور ایران و غیرایران مینامیدهاند.
نظر مورخین بعد از اسلام درباره فیروزآباد :
مؤلف حدودالعالم که بسال 372 هجری تألیف شده، مینویسد: «گور شهری است خرم، اردشیر بابکان کرده است و مستقر او بودی، و از گِرد وی بارة محکم است، و از وی گلاب جوری خیزد، کی بهمه جهان ببرند، و از وی آب طلع و آب قیصوم خیزد، کی بهمه جهان ببرند، و جائی دیگر نباشد، و اندر وی چشمه آب است سخت بجیربگان، جیره، بانو، مهرا شهر کهائیاند. از حدود گور بسیار نعمت و آبادان و با آبهای روان».
ابواسحاق ابراهیم بن محمدالفارسی اصطخری متوفای 346هـ .ق در مسالک الممالک وصف شهر فیروزآباد را اینطور نموده است: «جور، اردشیر بنا کرده است. گویند دریاچه بود. چون اردشیر دشمن را آنجا قهر کرده خواست کی شهری بنا کند. بفرمود تا آب را راهها ساختند، چنان که به شیبها برون شد و این شهر بنا کرد. دیواری از گل دارد. چهار دروازه بروست: یکی را «باب مهر» گویند سوی مشرق، و یکی سوی مغرب است «دروازه بهرام» و بر دست راست «دروازه اردشیر». و در میان شهر بنائی هست چون دکانی، آنرا طربال گویند و آنرا بپارسی «ایوان و کیاخره» خوانند. اردشیر ساخته بود و بر هر روستا و ناحیه از آنجه دیدار افتد. و در برابر آن از کوه آبی برون آوردست، و آب هم چون فواره باین طربال برآید و در مجرای دیگر فرو شود. و از گچ و سنگ ساخته بود. اکنون ویران شدست و در شهر آبهای روان بسیارست. و بهر دروازه مقدار یک فرسنگ بوستان و تماشاگاه باشد».
این مورخ نواحی و مضافات اردشیر خوره را چنین نوشته است: «شیراز مقر عاملان پارس باشد، و آنجا دوازه طسوج هست. در هر طسوجی ناحیت و عمارت است. و هر طسوجی عملی باشد در دیوان مفرد… جور قصبه آن جور و میمند قصبه آن مائین است. و صیمکان و شهر آن صیمکان است، و خوار منبر ندارد. فرجان، باسجان، خنیفغان، منبر ندارد. خَبْر منبر ندارد و این خبر غیر از خبر اصطخر است. باذوان، خورستان، فوسجان، همند، جیبرین، هرمز، تشکانات، سیف بنی الصفار، همجان، کوهکان کیزرین، حسکان، سیف آلابی زهیر، سیف عماره به جلندی باز خوانند. کُران این جایگاه هیچ منبر ندارد. سیراف قصبهایست منبر ندارد. نجیرم، جم، دشتوارین، غندجان، دستیقان، قصبه آن صفاره است، تَّوج، خربق قصبه اغرستان، کبر (خبر)، کارزین، ایرز، سمیران، کوار، کهرجان منبر ندارد جزیرههای معروف در دریا، جزیره بنی کاوان. لافت منبر ندارد. خارک جزیره بزرگ است».
بین شهرها و قصبات بالا خود شهر جور را اصطخری با حصار بدون ربض ولی شیراز و کارزین و کبر ( خبر) وابرز (ابرز) و سیمران را دارای قهندژ و ربض نوشته است بدون حصار.
در فارس نامه ابن بلخی که تألیف آنرا بحدود سال 510 هجری حدس زدهاند شرح مفصلی راجع بکوره اردشیر و قصبات و شهرهای نواحی آن دارد، که ذکر همه آنها درینجا مناسبتی ندارد، فقط نوشته او راجع بخود شهر جور که مرکز و حکومتنشین این کوره بوده است، بشرح زیر نقل میشود:
«فیروزآباد بقدیم جور گفتندی، گل جوری بدانجا منسوبست، و بروزگار کیانیان این شهری بزرگ بود و حصاری عظیم داشت، پس چون ذوالقرنین بپارس آمد چندانک کوشید آنرا نتوانست ستدن. رودی است آنجا رود «برازه» گویند بر بلندی است چنانک از سر کوه میآمد. اسکندر آن رود بگردانید و در شهر افکند و لشکر بنشاند تا نگاه میداشتند و بحکم آنک فیروزآباد در میان آخره نهاده است کی پیرامن کوهی گرد بر گرد در آمدست چنانک بهر راه کی در آنجا روند بضرورت کریوه بیآید بریدن ازین آب آن شهر غرق شد و آن آخره پر آب بیستاد همچون دریائی و آنرا هیچ منفذ نبود و روزگارها درکشید و آن همچنان میافزود، تا اردشیر بن بابک بیامد و جهان بگرفت و آنجا آمد و مهندسان و حکما را جمع آورد
فیروزآباد- نمای عمومی پیروزی اردشیر اول بر اردوان پنجم- قرن سوم میلادی
تا تدبیر گشادن آن آب کند و مهندسی سخت استاده بود نام او «برازه» تقدیر کرد کی نشیب آن آب بکدام جانب تواند بودن و پس زنجیرهای قوی سخت بساخت و میخهای آهنین هر یکی چند ستونی در آن کوه سخت کرد و کوه را سولاخ (سوراخ) میکردند هم او و هم کارکنان تا چنان شد کی پاره ماند تا سولاخ شود. پس اردشیر آنجا حاضر شد و حکیم برازه او را گفت اگر تمام سولاخ کنم آب زور آورد و مرا و آنانرا کی با من کار میکند، ببرد. زنبیلی عظیم از چرم فرمود کردن و برازه مهندس و کارکنی چند در آنجا نشست و بدان زنجیرها چنان محکم عظیم به بست و خلایقی را تربیت کرد تا چون سولاخ شود آن زنبیل را زود برکشند. ایشان شکنها کار بستند تا آن پاره کی مانده بود سولاخ شد، و آب نیرو کرد، و زنبیل با حکیم و آن جماعت در کشید و چندانک از بالا مردم قوت کردند فایده نداشت، و آب چنان زور آورد کی آن زنجیرها بگسست و باقی آن زنجیرها بر آن کوه هنوز ماندست و چون از آنجا بیفتاد شهر فیروزآباد کی اکنون هست بنا کرد و شکل آن مدور است چنانک دایره پرگار باشد، و در همان شهر آنجا کی مثلاً نقطه پرگار باشد دکّه انباشته برآورده است و نام آن «ایران گرده» و عرب آنرا «طربال» گویند و بر سر آن دکّه سایها ساخته و در میانگاه آن گنبدی عظیم برآورده و آنرا گنبد «کیرمان» گویند و طول چهار دیواراین گنبد تا زیر قبه آن 75 گز است و این دیوارها از سنگ خارا برآورده است، و پس قبه عظیم از آجر بر سر آن نهاده و آب از یک فرسنگ از سر کوه رانده و بفواره بر این سر بالا درآورده، و دو غدیر است یکی بوم (شاید برم باشد) ببر گویند و دیگر بوم جوان، و بر هر غدیری آتشگاهی کرده است و شهری است سخت خوش و تماشاگاه و نخجیر بسیار و هوای آن معتدل است و درست بغایت خوش و میوههای پاکیزه بسیار از همه نوع و آبهای فراوان و رودهای روان گوارا و جامع و بیمارستان نیکو ساختهاند، و صاحب عادل دارالکتبی ساخته است سخت نیکو کی هیچ جائی مانند آن نیست و قلعه «سهاره» بدان نزدیکی است و مردم فیروزآباد متمیز و بکار آمده باشند و بصلاح موسوم».
169_9_1 مقدسی گوید: «شهری بسیار نیکوست و انسان از هر دروازه شهر که بیرون رود تا یک فرسخ در باغ و عمارت راه میپیماید. آب شهر از کوهی نزدیک میآید و از ظرفی مسین که سوراخ تنگ دارد آبی بسیار تند خارج میشود». اصطخری نیز عباراتی بر همین مفاد دارد: «بر در شهر سوی شیراز برکهای هست در میانه آن دیگی مسین برو فرو نهادهاند و سوراخی درین دیگ است و آبی عظیم از آن سوراخ تنگ میآید»