همهی رنگ پرهای مرغان جهان، در یک پر سیمرغ
مهسا حیدری :
سیمرغ پرندهای استورهای است که همهی رنگ پرهای مرغان جهان، در یک پر او نمایان است در نوشتههای ادبی فارسی و نیز نوشتههای پهلوی و اوستایی، جایگاه ویژهای دارد. چنانکه میدانیم در شاهنامهی فردوسی بر فراز کوه «قاف» زندگی میکند و «زال»، پدر «رستم» را بزرگ میکند و شهپر خود را به او میدهد تا به هنگام نیاز به کمک زال بشتابد. این پرنده در «منطق الطیر» عطار، نماد ذات الهی است که مرغان به راهنمایی «هدهد» در پی او هستند. همچنین در بسیاری از نوشتههای ادب فارسی نامش دیده میشود.
در این جستار به جایگاه و نقش سیمرغ در نوشتههای پهلوی و اوستا میپردازیم.
در یشتها، دو بار از سیمرغ یاد شده است.
در رشنیشت(یشت دوازدهم- بند 17) ،با عنوان «مرغو- سئنه»(mereghosaena) دربارهی او میخوانیم:
«ای رشن پاک، اگر تو بالای درختی باشی، که آشیانهی سیمرغ در آن است و در میان دریای "وئوروکشه" برپاست. درختی که دربردارندهی داروهای نیک و داروهای کارگر است و«ویسپوبیش» (vispobish) (=همه را درمانگر) خوانندش. درختی که تخم همهی گیاهان در آن نهاده شده است، ما تو را به یاری همیخوانیم.»
در بهرامیشت(یشت چهاردهم، بند 41) میخوانیم:
«بشود که پیروزی و فر، این خانه و گلهی دامها را فرا گیرد، چنانکه سیمرغ و ابر بارور، کوهها را فرامیگیرند.»
در «بهرام یشت»، این پرنده به گونهی مرغی تیزپرواز نمایش داده شده که بامدادان با شهپر آراسته و کشیدهی خود به پرواز درمیآید و تا شامگاهان به دنبال خوراک بر ستیغ کوهها و ژرفای دریاها و بستر رودها و بلند شاخهی درختها میپرد.
و نیز در اوستا، سیمرغ با نام «سئنه» همانند پزشکی است دانا، فرزانه(:حکیم)، درمانبخش و دینباور مزدایی بزرگ و همان است که در فارسی نو «سینا» شده و نام، فرزانه و دانشمند بزرگ ایرانی از آن گرفته شده است.
در اینجا میتوان اشارهای داشت به «هوم» که درست مانند سیمرغ در اوستا به عنوان دانشمندی درمانگر از او یاد میشود.
در توضیح اینکه چه پیوندی میان دو مفهوم «سئنهی» اوستایی و «سیمرغ» فارسی هست. میتوان گفت از آنجا که در روزگار کهن، برخی روحانیان و موبدان افزونبر کارهای دینی، پزشکی هم میکردند، بنابراین میتوان گمان برد که یکی از روحانیان روزگار باستان که نامش از «سئنه» گرفته شده بود، دارای جایگاه(:سمت) باارزشی بوده است و البته پزشک ناموری هم بوده است و پس از آن نام این روحانی را بهچم(:بهمعنی) واژهای خود نام «مرغ» گرفتهاند.
در یشت چهاردهم اوستا، بندهای 34 تا 40، «وارغنه» (varaghna)نام مرغی است که پر او دارای ویژگیهای پر سیمرغ در شاهنامهی فردوسی است. آنجا که اشوزرتشت از اهورامزدا میپرسد که جادوی بدخواهان و آزار دشمنان را چاره کدام است؟ اهورامزدا میگوید که از شهپر مرغ «وارغنه» بیاب و آنرا بر تن خود بسای و آنرا لمس کن تا زیان و جادو و بیماری و بدخواهی بی اثر شود. اگر پری از این مرغ با خود داشته باشی از گزندها در امان خواهی بود و هر کس که چنین پرهایی با خود داشته باشد. همگان از او در ترس و بیم باشند و پیروز و کامیاب شود.
افزونبر نوشتههای اوستایی یاد شده در برخی از نوشتههای پهلوی نیز رد پای این موجود اساتیری را میبینیم. بنابر همین نوشتهها،«سینمرو» (seenmorv) در کنار درخت «ویسپوبیش»(vispobish) (:درخت همه تخمه) که در میانهی دریای «وئوروکشه» (vourukasha)جای دارد میزیسته است. او به عنوان جراحی چیرهدست، شناسانده میشود که پس از آن به هیبت سیمرغ حکیم در میآید.
برپایهی نوشتهی «مینوی خرد»، درخت «ویسپوبیش» درختی است که دربردارندهی تخمهی همهی گیاهان است و هرگاه سیمرغ از آن برخیزد، هزار شاخه از آن درخت بروید و چون بر درخت بنشیند هزار شاخه از آن بشکند و تخم آن پراکنده شود.
در« بندهش» نیز دربارهی این درخت این گونه آمده که، ... در آفرینش از تخمهی همهی گیاهان درخت «ویسپوبیش» در دریای «فراخکرد»، آفریده شده و برای بازداشتن «زرمان» بدنفس در نزدیک آن درخت « گوکرن» ( gukere) آفریده شد که جهان را همه گونهیاری از آن باشد. همچنین در جای دیگری از کتاب بندهش چنین میخوانیم که هر سال، سیمرغ همهی تخمههای آن درخت را بریزد، در آب آمیزد. «تیشتر» با آب بارانی ستاند. آن آب را به کشورها بارد.
در کتاب دیگری با نام «گزیدههای زادسپرم» نیز گفتهی(:روایت) همانندی دربارهی سیمرغ میخوانیم و آن این است که از آمیختگی تخم یکصد هزار گونه گیاه، درخت «همهتخمه» در میان دریای فراخکرد آفریده شده و سیمرغ بر بالای آن آشیان دارد. هنگامیکه در بالا پرواز کند آنگاه تخم خشک آن درخت را به آب فرواندازد و بهوسیلهی باران دوباره به زمین باریده شود.
از دیگر نوشتههای پهلوی که نام سیمرغ را در آن میبینیم کتاب «دینکرد» است. در این کتاب میخوانیم: «در میان دستوران دربارهی "سئنه" گفته شده است که او صد سال پیش از برآمدن دین(زرتشت) درگذشت. او نخستین پیرو مزدیسناست که صد سال زندگی کرد و با صد تن از مریدان خویش به روی زمین آمد.» ( کتاب هفتم دینکرد، فصل 6، بند 5)
در کتاب نهم «دینکرد»، فصل 24-بند 17، سیمرغ در زمرهی یکی از شاگردان اشوزرتشت است.
بنابر آنچه که در این جستار بر پایهی نوشتههای یاد شده خواندیم، بیگمان میتوان گفت که سیمرغ نه تنها در ادبیات کلاسیک پارسی، که در استورههای باستانی ایران نیز دارای جایگاهی شگفتانگیز و کاربستهای گوناگونی است.
همچنین نگارنده کوشیده تا به یادآوری این مساله بپردازد که دستیابی به بسیاری از نمادهای ناشناختهی فرهنگ ایرانی، بدون کاوش نوشتههای کهن ایرانی شدنی نخواهد بود.
یارینامه :
1- افشار، ایرج، سیستان و نخستین عمل (رستم زاد)، روابط عمومی دانشگاه زابل،1380
2-دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، دانشگاه تهران، 1325
3-رضی، هاشم، اوستا، فروهر، 1363
4-رضی، هاشم، حکمت خسروانی، بهجت، 1379
5-سجادی، نیما، سیمرغ و طوبا، مجلهی چیستا