سوشیانت

از کسانی شویم که زندگانی را تازه می سازند ومردم را به سوی راستی وپارسایی رهنمایی می کنند

سوشیانت

از کسانی شویم که زندگانی را تازه می سازند ومردم را به سوی راستی وپارسایی رهنمایی می کنند

«تاگور» گفت: ندای زرتشت، ندای جاودانی و اخلاق است

خبرنگار امرداد :

تاگورصدو پنجاهمین زادروز رابیندرانات تاگور سراینده، اندیشمند و نمایشنامه‌نویس هندی و نخستین آسیایی برنده‌ی نوبل ادبیات، دیروز، هفتم مه (17 اردیبهشت) در هند جشن گرفته شد. در این جشن که دربردارنده‌ی برنامه‌های گوناگونی همچون نمایشگاه نقاشی‌های این سراینده ی بنام بود، موهان سینگ،  نخست‌وزیر هند برای کشورهای بنگالی‌زبان جهان سخن گفت.
وی از برپایی جایزه‌ای به نام تاگور خبر داد. برهمین پایه، هر ساله یک شهروند جهانی برگزیده خواهد شد که زندگی و کارش نمودی از آرمان‌های والای تاگور است.
تاگور، دوبار به ایران آمد. هفتم اردیبهشت‌ماه ١٣١١ خورشیدی و سال ١٣١٣ خورشیدی، او به ایران آمد. رابیندرانات تاگور، سراینده، فیلسوف و دانشمند بزرگی است که دارای آیین «هندو» و از «برهمنان» بود و به پابرجایی و استواری در دین و آیین خود، نامور است. وی پس از بررسی اوستا و پی بردن به اندیشه‌های اشوزرتشت، باور خود درباره‌ی اشوزرتشت و دین زرتشتی را بدون هیچ‌گونه جهت‌گیری، بازمی‌گوید. آن‌چه در زیر می‌خوانید، گزیده‌ای از گفتار «تاگور»‌است:
مهم‌ترین گزارش تاریخی ایران، پیدایش دینی است که در چندین هزار سال پیش به وسیله‌ی ‌زرتشت پیامبر در جهان گسترش یافت. زرتشت در تاریخ جهان، نخستین کسی است که دین را به یک شکل اخلاقی درآورد و در آن روزگار حقیقت یگانگی را به مردمان آموزش داد.
زرتشت، بزرگ‌ترین پیامبری است که در آغاز تاریخ مردمان آمد و به‌وسیله‌ی فلسفه‌ی خود، مردمان را از بار سنگین آیین‌های ظاهری آزاد ساخته و با کمال جدیت در برانداختن آن کوشیده، پایه‌ی دین خود را بر آموزش اخلاقی بنانهاد. اگرچه امروزه بر ما روشن است که «کردار نیک هنگامی نیک است که تنها از برای خود نیکی به جا آورده شود (نه به امید پاداش یا ترس از پادافره (:عذاب))». ولی باید درنظر داشت که این حقیقت درخشان هنگامی از سوی زرتشت در جهان تاریک تابیدن گرفت که مردمان در بالاترین درجه‌ی نادانی گرفتار بودند... 
...زرتشت پایه‌ی دین خود را بر پایه‌‌ی اخلاقی نهاد و تلاش کرد جهانیان را از بارهای سنگین تقلید که هیچ اثر نیک اخلاقی در آن نیست، آزاد سازد و بفهماند آرمان از دین، پیروی اخلاق نیک و شناختن راستی و درستی است. این بود که پایه‌های دین خود را بر اندیشه، گفتار و کردار نیک بنانهاد و تنها راه خوشبختی و نجات را به‌وسیله‌ی پیروی از این سه اصل مهم دانست. 
...ندای حقیقت آوازه‌ی جنگی است که جهانیان را آماده می‌سازد تا در برابر دروغ و آنچه شخص را بیش از اندازه پایبند قیود مادی می‌سازد بستیزاند. ندای زرتشت ، ندای جاودانی و زنده‌ای است که تا امروز به گوش می‌رسد. این ندا نه تنها برای یک قوم بود، بلکه راه آموزش‌های اخلاقی زرتشت را در هر روزگار و هرجا باید بهترین راهنمای جهانیان دانست... زرتشت مانند پاسبانی بود که یکه و تنها بر فراز ستیغ کوه بلندی چشم به راه آمدن خورشید ایستاده بود و هنگامی که نخستین اشعه‌ی خورشید از افق نمودار شد، جهانیان خفته را با بانگ سرود روانبخش از خواب نادانی بیدار کرد. 
...این نکته در خور توجه است که باور به یگانگی در دو کشور ایران وهند به دو گونه نمایان شده و دو نتیجه‌ی دگرگون دارد. همان‌گونه که باور یگانگی در ایران نتیجه‌ی اخلاقی بخشید، در هند یک نتیجه‌ی فلسفی به همراه آورد. روشن است که این تاثیرها مقتضی و موافق خوهای این دو کشور بود زیرا ایرانیان مردمان کاری و شجاع و خواستار خوشی و زندگانی نیک بودند و هندوان آسایش اندیشه و خیال‌های فلسفی و گوشه‌نشینی را بر آن برتری می‌دادند. 
آب و هوای این دو کشور نیز در ویژگی‌های روانی و اخلاقی آنان تاثیر داشت زیرا آب وهوای ملایم هند و کشتزارهای بسیار زندگی هندوان را آسان ساخته و هیچ اشکالی از برای آنان بوجود نیامده بود تا در زندگانی با آن مبارزه کنند، در برابر آن آب و هوای ایران و زمین‌های پر از کوه ودشت و زندگانی دشوار، ایرانیان را بر آن داشت که به‌شدت در برابر بدی و زشتی بجنگند و از برای پیروزی، اهورامزدا (خدای یگانه) را پشت و پناه خود قرار دهند.
باور هندوان این است که هرکس باید به‌وسیله‌ی ریاضت و کارهای سخت و کشتن نفس و بی‌اعتنایی به اندوه و شادی جهان، خود را از جهان مادی و جسمانی دور ساخته، به حقیقت بپیوندند و باور دارند جهان مادی سدی است که ما را از رسیدن به جهان روحانی و مینوی باز می‌دارد. آرزوهای ایرانیان باستان به‌طور کامل اخلاقی و اجتماعی بوده، آن‌ها زندگانی را مبارزه بین نیکی و زشتی می‌دانستند و تلاش داشتند همیشه در برابر دروغ و زشتی پایداری کنند و در این میان پیروز گردند. همچنین ایرانیان باور داشتند که باید در پیشرفت و رسایی جهان مادی کوشیده، از آسایش و خوشبختی این جهان بهره‌مند شوند. 
این یک حقیقت روشن است که در جهان دو نیروی متضاد همیشه در گیرودارند که یکی ما را به اوج خوشبختی و نجات می‌رساند و دیگری به پایین‌ترین درجه‌ی سنگدلی و نیستی می‌کشاند. ما در طول زندگانی خود مجبوریم برای به‌دست آوردن خوشبختی و نجات در برابر هر زشتی و بدی استوار بایستیم و رعایت قانون این جنگ بسیار دشوار است زیرا که هیچ‌گونه مدارا در آن اجازه داده نشده است. 
«هیچ‌یک از شما نباید به سخنان و فرمان دروغ‌پرست گوش دهد، زیرا که او خانمان و شهر و ده را دچار نیاز و تباهی می‌سازد. پس با نیروی راستی او را از خودتان برانید.»   (یسنای 31 بند 18)
این آموزش سپندینه بود که ایرانیان را به دلاوری سفارش می‌کرد به‌گونه‌ای که در پایان در پرتو راستی و شجاعت درفش خود را بر کشورهای دوردست برافراشته و به نیروی خود یک شاهنشاهی بزرگ تشکیل داده که بر دنیای آن روز فرمانروایی نمودند. گستره‌ی نفوذ ایشان از یک سو به هند و از یک سو به کشورهای غرب اروپا رسید. ایرانیان خوشی‌های جهان را با آغوشی باز پذیرفتند، آنان می‌خواستند با نیروی اندیشه‌ای پاک و اعتماد به نفس و پایداری جهان را آباد و از نعمت «امرتات» بهره‌مند شوند و در جهان دیگر نیز از بخشش «هئوروتات» برخوردار شوند.

نظرات 1 + ارسال نظر
کیانا سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 18:23 http://www.alonegirl2973.loxblog.com

خوب بود
من دنبال دین آقای تاگور میگشتم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد