سوشیانت

از کسانی شویم که زندگانی را تازه می سازند ومردم را به سوی راستی وپارسایی رهنمایی می کنند

سوشیانت

از کسانی شویم که زندگانی را تازه می سازند ومردم را به سوی راستی وپارسایی رهنمایی می کنند

فلسفه ی جشن های ایرانی


فلسفه ی جشن های ایرانی




ایران کهن ، ناپایداری جهان به معنای ناپایداری زندگی نیست ، چرا که زندگی در جهان ناپایدار ـ یا به گفته ی حافظ، " جهان بی بنیاد " ـ قانونمندی خود را دارد. زندگی سرشار از زیبایی است و انسان در آن پرامید و بی بیم در راستای مسئولیت خود گام بر می دارد تا بتواند از بار بی آیین اندیشه های » اهریمنی « کاسته و بر اساس نیکی های سه گانه، با شادمانی به ساختن جهانی نو ، آبادانی جهان و پیشرفت آن بپردازد تا شایسته زندگی و نام جاودانه گردد.
در این "جهان زایای بار آور" شادی و آبادی پیوند و پیوستی تنگاتنگ دارند و، بر این اصل و بنیان، دریوزگی و قلندری و نکوهش جهان مادی بی معناست . انسان در ین نگاه فلسفی منفی گرایی، یعنی پشت کردن به دنیا، را مذموم شمرده و عشق به هستی را در هر گام نیک خود جلوه گر می سازد و چشمان ستایشگر و نیایش بر خود را بر همه ی داده های اهورایی می دوزد، نیرو می گیرد و نیرو می بخشد و میدان عشق را همچون سمندر در آتش با شیدایی طی می کند . پویش او بر مبنای اعتبار و باور به قانون اشا ست و در جام جهان بین او زندگی کنونی تدارکی برای جهان پسین نیست . انسان دراین آیین، در گسترش جهان و تکامل و رسایی آفرینش همراه و همگام اهورامزداست . او گناهکار ازلی نیست که در به روی ببندد و نفس خویش را به طناب بکشد تا به رستگاری دسترسی یابد . رستگاری در گام های بلند نیک اوست . اصل گزینش بر پایه اندیشیدن و سنجیدن استوارست و انسان با خردمندی این را نیوشیده است .
شادی در آیین ایرانی بنیانی پر اعتبار دارد . نگاهی کوتاه به راز و رمز آفرینش به روشن شدن مطلب یاری خواهد داد . بنا بر آنچه در بندهش آمده است، نخست آسمان و به یاری آسمان شادی آفریده شد ...یعنی پیش از موجودیت انسان. پس شادی از نخستین گاه آفرینش، با هستی همزبان ، همزمان و همگام است . اینجا این موضوع روشن می شود که شادی به نشانه ی درون مایه هستی از ویژگی های آفرینش است . مطرح شدن شادی به عنوان یک اصل عمده دراین نظام فکری بسیار شایان نگرش است ، چرا که شادی، نیک کرداری و پایه ی اعتماد آدمی است در زندگی . هرچند مرگ نقطه ی پایانی آدمی قلمداد می شود ولی در همین ختم هم آغازی و وصلی هست یا به بیانی دیگر سیکل دیگری بر مبنای نظم گیهانی (اشا) می آغازد .این چنین است که در آیین ایرانی بر مرگ تن مویه کردن روا نمی باشد ، چرا که مویه و ماتم شگرد دیگر اهریمن است تا انسان را به ورطه بیزاری از هستی انداخته و از بار اعتمادش بکاهد . مویه خزان لحظه ی آدمی ، زنگ کرکننده ای است که حتا زمین را هم ناشاد می کند .
به همین دلیل باورمند به این بینش به ستایش و نیایش منش نیک و کار می ایستد تا در برابر تباهی و تاریکی و شیون و مویه پایداری کند .
منش نیک را می ستاییم ،
پایداری در برابر تاریکی را ،
پایداری در برابر شیون و مویه را . یسنا ۷۱ بند ۱۷

بازتاب چنین اندیشه ای را در هیژده سنگ نبشته ی شاهان هخامنشی ـ از داریوش بزرگ تا اردشیر سوم ـ به روشنی می توان دید:

بغ بزرگ است اهورا مزدا ،
او که این بوم را آفرید ،
او که این آسمان را آفرید
او که شــــــــادی آفرید ،
............................مردم را .

بر مبنای چنین آموزشی است که ایرانی می کوشد تا راستی را در کارهایش از میان نبرد ، باچشمانی روشن و پاک به زمین و خورشید و.... بنگرد . دستان را برای آبادانی بکار برد و از روی خرد بر دامنه ی روشنایی بیفزاید . برآمد نهایی چنین بینشی تبلور شادی است در جهانی که به گفته ی داریوش شاه شاهان در نقش رستم : اهورامزدا آنرا زیبا آفریده است.

همه ی مزدا آفریده ها زیبا هستند و انسان بخشی از این زیبایی است و زایش او نیز سزاوار نیایش و شادی است از این جهت بنا به گزارش هردوت : ایرانیان نخستین مردمانی هستند که زادروز خود را جشن می گیرند و به شادی می ایستند در این بینش زندگی و شادی همزاد و همراهند . جشن ها برآیند کار و آبادانی است و آبادانی
روشنایی است
بدرود


غŒط²ط¯ط§ظ† ظ¾ظ†ط§ظ‡ ط¨ط§ط¯
نوشته شده به دست Vandidad Pars
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد